Me ! | Archives | ||||||||
My friend
| My PoSts |
|
| دو شبه که نمیتونم بخوابم یعنی از وقتی میرم تو تخت بیدارم تا وقتی آفتاب بزنه و من خوابم ببره . . . نمیدونم چم شده حس میکنم از ترس خوابم نمیبره . . . من نه توهمیم نه خیالاتی نه خرافاتی نه ترسو . . . ی رمان ترسناک داشتم مینوشتم ولش کردم چون بعدش اتفاقات بدی واسم افتاد چند روز پیش ی صدا اومد برگشتم دیدم قاب عکس اتاقم روی دیوار شکسته و یهو افتاد پایین نه جاش بد بود نه دلیلی برای شکستن وجود داشت گفتم بیخیال حتما از قبل مشکل داشته اما دو شبه وقتی تو تختم یکی تو خونه راه میره صدای راه رفتنش عین راه رفتن بابامه پریشب جرعت نکردم بلند شم اما برا سحری که رفتم تو آشپز خونه به بابام که گفتم تو داشتی راه میرفتی گفت نه حتما خیالاتی شدی کسی راه نمیرفت اما بعدش که رفتم بخوابم صدای باز شدن شیر آب و ی چیزی مثل شستن دستُ صورت اومد خیلی ادامه داشت و من مطمئن بودم اون بابام نیس وقتیم که صبح بهش گفتم گفت نه و الانم نگرانمه من چم شده دیشبم نتونستم بخوابم تا وقتی که هوا روشن شد . . . حسم حسِ ترسِ یکم اما من آدم ترسو ای نیستم نمیدونم چم شده ساعت 3 بلند میشم برقُ روشن میکنم که شاید بتونم چشمامو روهم بذارم اما نمیشه که نمیشه . . . اولین بار که روشن کردم انقدر چشمک زد که از ترس خاموش کردم رفتم زیر پتو خیس عرق شدم الانم دارم از خستگی میمیرم چون 2 روزه نخوابیدم حالا امشب چه داستانی دارم من خدا به خیر بگذرونه
نظرات شما عزیزان:
khobe khodaro shokr
پاسخ: :) Rooze19
ساعت16:16---25 تير 1393
الان حالت خوبه؟؟؟؟؟
پاسخ:بهترم
vaay
alan khob shodi?? پاسخ:آره حداقل شبی 5 ساعتُ میتونم بخوابم
انشاءالله ک خیلی راحت میخوابی .
پاسخ: ممنون:) برچسبها: |